ERMIAERMIA، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره

نازنینم دوست دارم

روز جهانی کودک ....

فرشته ناز من امسال به مناسبت روز جهانی کودک بابا حمید یه کادوی خوب بهت دادن و یه روز خیلی خوبو هر سه تا با هم گذروندیم . ازصبح تفریح 3 نفره باغ وحش و نهار ظهر مهمون بابا بودیم تو رستوران مینوسا و به شما حسابی خوش گذشت .... روایت تصاویر روزت مبارک پسر ناز من.... انشالله همیشه شاد باشی نازنین   ...
29 مهر 1395

خاطرات اول مهر 95

پسرکم امسال مهر نود و پنج ورودی شما به پیش 1 بود و بعد از کلی تحقیق و اینور و اونور رفتن با دودلی واسه پیش 1 که اجباری هم نبود خانه فرهنگ به خواست خودت ثبت نامت کردم . از 20 شهریور بطور رسمی وارد مهد شدی و خدا رو شکر خیلی راضی بودی و هر روز با خوشحالی میرفتی تا سوم مهر که متاسفانه یه بچه کوچولو که با مامانش بوده تو مهد شما رو کتک زده بود و از روز بعدش با گریه زیاد میگفتی باید پیشم بمونی تا اون بچه ببینه منم مامان دارم و دیگه منو نزنه اینم تنها چیزایی که بعنوان وسایل واسه مهدت باید میخریدیم که با سلیقه خودت با خاله جون الناز از پروما خریدیم هر چقد تلاش کردم اینقد احساس ناامنی م...
21 مهر 1395

همایشهای اول مهر ...

اول مهر همایش با گروه آرتوان بود جهت جمع آوری درب بطری و ساختن کاردستی و آخر برنامه بمناسبت صلح جهانی قایق های سفید و تو آب انداختین و به مرغابیها غذا دادین و کبوترا رو از قفس آزاد کردین و همه بچه ها بادکنکهای سفیدو هوا کردید.... اینم کاردستی ارمیا با درب بطری همایش هفته دوم مهر دیدن تئاتر شهر تو قالی بود اولین تجربه سینما و تئاتر بود واست عزیز دلم وخیلی بهت خوش گذشت و استقبال کردی   ...
21 مهر 1395
1